پخش زنده
امروز: -
ابوالحسن بنیصدر پس از یک دوره طولانی بیماری امروز در بیمارستان سالپتریه پاریس در ۸۸ سالگی درگذشت.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما؛ وی اولین رئیسجمهور تاریخ ایران بود که سال ۶۰ به دلیل همکاری با گروهک منافقین و کارشکنیدر دفاع مقدس با رأی عدم کفایت در مجلس شورای اسلامی مواجه و از مقام ریاستجمهوری عزل شد.
بنیصدر دوم فروردین ۱۳۱۲ در روستای باغچه از توابع همدان به دنیا آمد. پدرش نصرالله بنیصدر، از روحانیون بانفوذ همدان بود که با امام خمینی (ره) نیز ارتباط دوستانهای داشت. او در دانشگاه تهران در رشتههای اقتصاد و حقوق اسلامی تحصیل و ۴ سال در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی فعالیت کرد. وی رهبری گروه کوچکی از دانشجویان مخالف رژیم شاه را بهعهده داشت و دو بار به خاطر فعالیتهای سیاسی دستگیر و روانه زندان شد. پس از مجروح شدن در قیامی ناموفق علیه حکومت در خرداد ۱۳۴۲، او کشور را ترک کرد و عازم فرانسه شد. بنیصدر و همچنین حسن حبیبی (معاون اول اسبق برخی روسای جمهور پیشین) که از شاگردان احسان نراقی نظریهپرداز، محقق و یکی از موسسان بنیاد فرهنگ ایران بود به همت نراقی برای ادامه تحصیل به اروپا رفتند. او در دانشگاه سوربن پاریس دکترای خویش را احراز کرد و به تدریس در دانشگاه پرداخت.
بنیصدر در دهه ۷۰ میلادی و سالهای پیش از پیروزی انقلاب، به عنوان یک اقتصاددان انقلابی با ایراد سخنرانی و چاپ و انتشار مقالات و کتب تالیفی خود، به مبارزه با حکومت شاه میپرداخت. به عقیده هاشمی رفسنجانی، طی این سالها بنیصدر که نزدیکی بیشتری با جبهه ملی احساس میکرد و خود را تئوریسین انقلاب میدانست همواره درگیر رقابت با صادق قطبزاده (که او نیز در پاریس اقامت داشت) بود. در سال ۵۷ و اندکی پیش از پیروزی انقلاب با ورود امام خمینی به پاریس، او جزو معدود کسانی بود که در فرودگاه به استقبال ایشان آمد و سپس به جمع همراهان امام پیوست.
بعد از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ و پس از روی کار آمدن دولت موقت، بنیصدر ابتدا در تیر ۵۸ به معاونت وزارت اقتصاد و دارایی و سپس در آبان ماه به سمت وزیر منصوب شد. وی همچنین مدتی به عضویت شورای انقلاب درآمد و سپس با بروز بحران گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا در تهران به یکی از تصمیمگیرندگان و مخالفان اصلی آن تبدیل شد. مدتی بعد از استعفای دولت موقت بازرگان، او برای انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شد و در ۵ بهمن ۱۳۵۸ با به دست آوردن ۱۱ میلیون رای به عنوان اولین رئیسجمهور تاریخ ایران پس از انقلاب اسلامی انتخاب شد.
او دراین انتخابات، ۷۶ درصد آرا را کسب کرد. رقبای وی در این انتخابات آقایان حسن حبیبی، احمد مدنی، صادق طباطبایی، داریوش فروهر، صادق قطبزاده، کاظم سامی، محمد مکری، حسن غفوریفرد و حسن آیت بودند و تعداد آرای این افراد مجموعا ۲۳ درصد آرای باقیمانده را تشکیل میداد. به این ترتیب وی از ۱۵ بهمن ۱۳۵۸ لغایت یک تیر ۱۳۶۰ به مدت ۱۶ ماه مسوولیت اداره کشور را به دست گرفت.
بنیانگذار انقلاب اسلامی در ۱۵ بهمن ۱۳۵۸ طی حکمی، ریاست جمهوری را به بنیصدر تنفیذ فرمودند. سخنرانی امام خمینی (ره) در روز تنفیذ که با حدیث «حبالدنیا راس کل خطیئه» آغاز شد از همان اول کار، نشان از اخطار و هشدار داشت و سرشار از معنا بود؛ متن حکم تنفیذ نیز حاکی از این بود که امام چند مورد را درباره بنیصدر ازجمله تخلف وی از احکام اسلامی و قانون اساسی، وجود حس بدبینی بین متفکران و اندیشمندان نسبت به بنیصدر، ایجاد تفرقه و اختلاف، نزدیک شدن عملکرد وی به اعمال طاغوت، پیشبینی میکردند.
بنیصدر پس از احراز پست ریاست جمهوری، اهدافی، چون دوبارهسازی مراکز قدرت، از دور خارجکردن نیروهای انقلابی، دو دستگی و نفاق میان مردم و گروهای سیاسی را در دستور کار خود قرار داد. امام خمینی (ره) به بنیصدر اجازه داد تا پیش از تشکیل مجلس، در بهمن ۱۳۵۸ با ادای سوگند حکم ریاست جمهوری خویش را دریافت کند. او همچنین یک ماه پس از پیروزی در انتخابات، با حکم امام خمینی (ره) به ریاست شورای انقلاب ـ که هیات سیاستگذار و نظریهپرداز ایران محسوب میشد ـ منصوب شد و امام همچنین به منظور تثبیت موقعیت او، سمت فرماندهی کل قوا را نیز به او محول کرد. با این حال بنیصدر با سوء استفاده از این امر سعی کرد تا قدرت را در ریاست جمهوری متمرکز کند.
پس از آن بنیصدر در انحلال دادگاههای انقلاب، سپاه پاسداران و کمیتهها و همچنین تحت کنترل درآوردن قوه قضاییه و رادیو و تلویزیون شکست خورد. امام خمینی (ره) شخصا مقام ریاست دیوان عالی کشور را به آیتالله دکتر بهشتی و دادستانی کل را به آیتالله موسوی اردبیلی که از اعضای بلندپایه حزب جمهوری اسلامی بودند، محول کرد.
نخستین انتخابات مجلس پس از انقلاب در روز ۲۴ اسفند ۵۸ (و دور دوم آن ۱۹ اردیبهشت ۵۹) برگزار شد. با اعلام نتایج رسمی انتخابات، نامزدهای حزب جمهوری اسلامی، ۱۳۰ کرسی از مجموع ۲۴۱ کرسی را از آن خود کردند و نامزدهای مورد حمایت بنیصدر و بازرگان نیز هرکدام تعدادی هر چند اندک از کرسیها را به خود اختصاص دادند. در اواخر فروردین ۵۹ شورای انقلاب با تایید امام خمینی و با هدف تصفیه دانشگاهها به گروههای سیاسی ضدانقلاب که دانشگاه را فضای امن سیاسی و کانون فعالیتهای خود به شمار میآوردند، برای تخلیه دفاتر خود در دانشگاهها مهلتی ۳ روزه داد.
بنیصدر که آن هنگام از حامیان اصلی انقلاب فرهنگی بود و نیروهای چپ، اصلیترین منتقدان وی محسوب میشدند، صبح روز ۲ اردیبهشت همراه با انبوهی از مردم تهران به دانشگاه تهران رفت و با سخنرانی خود مصوبه شورای انقلاب را ابلاغ و بر ضرورت انقلاب فرهنگی تاکید کرد. بنیصدر گمان میکرد توانایی کنترل و هدایت انقلاب فرهنگی را دارد، لیکن هدایت آن به دست حامیان امام خمینی (ره) افتاد.
مجلس شورای اسلامی که اکثریت آن را اعضای حزب جمهوری اسلامی تشکیل میدادند، کاندیداهای بنیصدر را برای احراز پست نخستوزیری نپذیرفت و این کشمکش حدود یک ماه ادامه یافت و حتی نخستوزیری مصطفی میرسلیم از اعضای حزب جمهوری نیز مورد موافقت مجلس قرار نگرفت. حزب جمهوری اسلامی، محمدعلی رجایی را معرفی نمود و بر آن پافشاری میکرد.
بنیصدر سرانجام از روی اکراه و تحت فشارها، شهید رجایی را که مورد تایید او نبود در مرداد ۱۳۵۹ به سمت نخستوزیری دولت خویش انتخاب کرد و مدت کوتاهی پس از عدم قبول بنیصدر در پذیرفتن نامزدهای منتخب شهید رجایی برای کابینه دولت، روابط این دو به تیرگی و ناسازگاری گرایید. مدتی بعد در مهر همان سال عراق به خاک ایران حمله کرد که آتش جنگی ۸ ساله بین دو کشور را برافروخت. بجز اختلافنظر و درگیری او با نخستوزیر و اعضای کابینه، بنیصدر در ابتدای جنگ به سیاستهایی معتقد بود که موجب مخالفت حزب جمهوری اسلامی و مجلس و دیگرانی شد که پیشتر از او حمایت کرده بودند.
در ۹ آبان، بنیصدر طی نامهای رسمی به امام خمینی (ره)، وزیران کابینه نخستوزیر را که بیکفایت خطاب کرده بود، تهدیدی بزرگتر از تجاوز عراق به خاک کشور خواند. وی همچنین در این نامه از نادیده گرفتن هشدارهایش درمورد وخیمتر شدن اوضاع اقتصادی و پافشاریهایش مبنی بر نیاز به سازماندهی مجدد نیروهای مسلح، گله کرد. این نامه و همچنین مخالفتهای او در گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا در تهران، خشم مجلس وقت را برانگیخت.
بنیصدر که در ماههای آغازین سال ۱۳۶۰ دیگر از حمایت امام برخوردار نبود، از آنجا که به تنهایی توان مقابله با مخالفانش را نداشت با گروهک تروریستی منافقین متحد شد.
نقطه عطف برخورد بنیصدر با خط امام برگزاری میتینگ ۱۴ اسفند بود. این میتینگ به صحنه بزرگ و بیسابقهای از صفآرایی و رودررویی جبهه ائتلافی ضدانقلاب، چپهای آمریکایی و گارد شبهنظامی بنیصدر با مردم و تودههای انقلاب و مدافع خط امام (ره) تبدیل شد.
بنی صدر که با بی توجهی نسبت به هشدارها در مورد حمله عراق به خاک کشورمان سعی کرده بود مقامات ارشد نظام را در بی خبری نگه دارد پس از حمله عراق، سعی کرد تا راه را برای سلطه صدام بر خوزستان هموار کند. شواهد به وضوح نشان میدهد که بنی صدر مستقیماً در سقوط قصر شیرین و خرمشهر دست داشت. حدود چهل روز ارتش، پاسداران و مردم در خرمشهر استقامت کردند، ولی او حتی یک قبضه اسلحه سنگین به خرمشهر نفرستاد؛ بلکه دستور داد که همه اسلحههای سنگین از جزیره آبادان نیز خارج شود.
امیر سرتیپ ناصر آراسته جانشین رئیس گروه مشاورین نظامی فرماندهی معظم کل قوا در مورد دستور بنی صدر برای ندادن اسلحه به سپاه و بسیج میگوید: «بنی صدر رسماً به ارتش میگفت که به سپاه و بسیج اسلحه ندهید.» هدف اصلی بنی صدر بروز تفرقه و عدم وحدت میان ارتش و سپاه پاسداران بود. او نه خودش در جایگاه فرماندهی کل قوا به سپاه تجهیزات میداد و نه میگذاشت نیروهای ارتش به سپاهیها سلاح بدهند.
اقدامات نظامی بنی صدر در جریان ریاست جمهوری اش در کنار اقدامات غیرنظامی او مثل رفاقت بی، چون و چرا با منافقین و در افتادن با مردم و انقلابشان، مثل بی توجهی به هشدارهای آغاز جنگ، دست کم گرفتن فرماندهان جنگ، نداشتن تعصب و غیرت بر روی خاک وطن، جدی نگرفتن مردم و نیروهای مردمی مثل سپاه و بسیج، عدم تحویل اسلحه به نیروهای مردمی و سپاه، همه بیانگر خیانتهای او در حساسترین برهه انقلاب اسلامی است؛ خیانتهایی که کمترین پاسخ آن عزل از سمت فرماندهی نیروهای مسلح کشور بود، زیرا اگر ادامه پیدا میکرد؛ میتوانست شدیدترین ضربهها را به انقلاب اسلامی ایران وارد کند و حتی سرنوشت جنگ را جور دیگری رقم بزند
بدین ترتیب به دلیل اقدامات کارشکنانه بنیصدر در جبهههای جنگ امام خمینی (ره) فرمان عزل وی از مقام فرماندهی کل قوا را صادر کرد.
مجلس شورای اسلامی نیز ۱۱ روز پس از برکناری بنیصدر از فرماندهی کل قوا، نظر خود مبنی بر نداشتن کفایت سیاسی او جهت ریاست جمهوری را به امام اعلام کرد.
در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ مجلس شورای اسلامی با اکثریت ۱۷۷ نفر در مقابل ۱۲ رای ممتنع و یک رای مخالف رأی به عدم کفایت بنیصدر داد. بعد از حوادث خونینی که در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ با آتشافروزی سازمان مجاهدین خلق و به حمایت از بنیصدر رخ داد و با هشیاری مردم، نتیجه لازم برای عوامل آشوب به دست نیامد.
سرانجام بنی صدر در پوشش زنانه بههمراه مسعود رجوی سرکرده منافقین به فرانسه گریخت و مورد استقبال برخی سران وابسته به رژیم پهلوی قرار گرفت.
رجوی و بنیصدر همراه برخی گروهکهای دیگر، شورای موسوم به ملی مقاومت را برای مبارزه با جمهوری اسلامی تشکیل دادند. اما بعد از چندی بنی صدر از این شورا جدا شد و طلاق دخترش (فیروزه) را از رجوی گرفت. وی پس از فرار به فرانسه در این سالها به همکاری با ضدانقلاب علیه جمهوری اسلامی ایران مشغول بود.
بسیار سطحی یکجانبه مغرضانه انتخابی و گزینشی بود . بنی صدر از کجا اومد با کی اومد و توسط کی گنده شده و توسط کی بر زمین زده شد . بیان نشد . علت اختلاف بنی صدر با حزب جمهوری اسلامی چرا بود . خوب بود به صخنان دریا دار شمخانی دبیر شورایعالی امنیت ملی در باره جنگ هم بیان می کردید . بنصدر در 16 ماه ریاست جمهوری هیچ خدمتی